ماهیت نور- قسمت دوم
پدیده پراش را می توان با توجه به اصل هویگنس و ایجاد موجک های ثانوی توضیح داد. هویگنس به منظور توضیح دادن چگونگی انتشار غیر مستقیم الخط نور فرض کرد که هر نقطه روی سطح موج بمانند یک چشمه جدید نور عمل می کند، که امواج کروی منتشر می نماید . پس از زمان کوتاهی ، جبهه موج جدید سطحی است که مماس بر همه ی موجکهای ثانوی است .
نظریه موجی نور به سادگی پدیده تداخل و پراش نور را توضیح می دهد، در حالی که نظریه ذره ای نور قادر به توضیح ان نیست . یانگ قادر بود پدیده های دیگری مانند تشکیل رنگ ها در حباب صابون یا لایه های نازک روغن روی زمین مرطوب بر حسب نظریه موجی با مرتبط ساختن رنگ های متفاوت نور با طول موج های مختلف توضیح دهد.
او همچنین پیشنهاد پلاریزاسیون نور فقط به دلیل عرضی بودن امواج نور اتفاق می افتد و از این رو نتیجه می شود که ارتفاعات امواج نور بر امتداد انتشار انها عمود است ،برخلاف حالتی که صوت در سیالات دارد، امواج صوتی طولی هستند و امتداد ارتعاشذرات محیط در امتداد انتشار موج صوتی است .
در یک پرتو نور پلاریزه شده تخت، تمام امواج در یک صفحه ارتعاش می کنند، بر خلاف حالت طبیعی که نور در تمام جهات ارتعاش می کنند.
موضوع دیگری که به لطف نظریه موجی توسط فرنل بیان ش توضیح پدیده پراش با توجه به نظریه موجی بود و حال آنکه پیشرفت بیشتر در فهم طبیعت نور توسط ماکسول در سال 1864 انجام شد . ماکسول کار تجربی فاراده و اورستد و هانری در الکتریسیته و مغناطیس را ترکیب کرد و معادلاتی را به دست آورد که وجود امواج عرضی با سرعت C را نشان می داد. خاصیت غیر عادی این امواج این بود که دارای سرعت c بودند و تقریبا با تجربیات فیزو که قبلا سرعت نور را به دست آورده بودف مطابقت داست . بنابراین ماکسول پیشنهاد کرد که نور را به مانند امواج الکترو مغناطیس است که دارای سرعت 300000000 متر بر ثانیه است و فرکانس آن حدود 500000000000000 هرتز و دارای طول موج 0.000005 می باشد .
امروز ما قبول داریم که امواج نور از دو مولفه میدان الکتریکی و مغناطیسی عمود بر هم تشکیل شده اند و جهت انتشار امواج عمد بر امتداد این دو است .